مهرومهرو، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

یک گل خوشبو اسمش مهرو

کمی دیگر تا راه افتادن

1392/5/22 17:15
نویسنده : مامان
486 بازدید
اشتراک گذاری

مهرو جونم دو روزه با کامیونت راه میری فدات شم  ول کن هم نیستی که هی میری و میای .دوست داری من دستتو بگیرم و رات ببرم توپ بازی کنی .  هر روزی یه جفت کفش از تو کمدت میاری و میگی آپ به جای پا . و من پات میکنم و میری برا منم دمپایی میاری و میگی آپ . و با هم راه میریم ولی هنوز میترسی خودت گام برداری .

هروقت آب میخای شیشه تو میاری و میگی آب آب .... و فقط به من میدی که بهت آب بدم قشنگم .

وقتی بابایی رو میبینی از خوشحالی داد میزنی و خدا نکنه بخای ازش جدا شی چنان گریه میکنی که حال بابای بیچاره رو میگیری .مجبوره خیلی یواشکی ازت جدا شه

خیلی هم گردشی شدی دوست داری همش ببرمت بیرون اما آخه صبحها هوا گرمه ولی انقدر گریه میکنی که مجبور میشم ببرمت هواخوری  برات بستنی بخرم و برگردیم. هرجا یه بچه ای میبینی کلی ذوق میکنی و دنبالش میری اگه مسیرمون فرق داشته باشه تا جاییکه بتونی با چرخوندن سرت دنبالش میکنی.فدای تو بشم که اینقدر نازی

 

 

و در آخر :

خدایا به مامان و بابای محمد طاهای عزیز رحم کن و اونو سالم به خونه شون برگردون آمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

خاله مهنوش
23 مرداد 92 14:25
عشقه خودمی خاله جونییییی

محمد طاها کیه ابجی؟؟


همون نی نی که دزدیدنش
مامان ماهیار
25 مرداد 92 23:01
چه دخملی که ددری شده وای بگردم با اون کارات
مامان ارشیا
1 شهریور 92 16:57
چقدر ناز شدی خاله جون با این کارای قشنگت
نازنین
3 شهریور 92 18:33
از طرف نیکو به دوست جونی خوشگلش: برایت دنیایی به زیبایی هر آنچه که زیبایش میدانی آرزو میکنم...
نجمه
4 شهریور 92 15:48
سلام خوبی؟مهرو جونم خوبه؟ از راه رفتنش بگو من که هی دارم همه جا سرک میکشم ببینم این هم سن و سالی هاش راه افتادند یا نه.بابا آبرومون و برده همه میگن چه دختر تنبلی داری