مهرومهرو، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

یک گل خوشبو اسمش مهرو

من و طاها

این خوشگله طاها ست هفته پیش دو روز اومد خونمون تا ظهر با هم بازی کردیم الانم راننده ماشین من شده اصرار داره منو برسونه منم خسته شدم هی غر میزنم ...
22 ارديبهشت 1392

من و بردیا

این اقا کوچولو اسمش بردیا ست خیلی همدیگرو دوست داریم . اون روز تولد مجتبی جون برام بادکنک اورد . منم دوسش دارم مدام براش میخندم به من میگه مهرو کوچولو. این عکسو وقتی اومدن خونمون عید دیدنی گرفتیم کلی هم بازی کردیم   اولش که اصرار داشت منو بغل کنه بعد که رو پاش نشستم به مامانم گفت مهرو کوچولو رو بردار کمرم درد گرفت ...
14 فروردين 1392

من و باران

این باران جونه دوست کوچولوم اینقدددده نازه قراره وقتی بزرگ شدیم یه عالمه بازی کنیم . اوه راستی درست یه سال از من بزرگتره .باران چیکا میکنی ؟؟؟؟ دوربینو ببین مثل من ...
1 بهمن 1391
1