مهرومهرو، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

یک گل خوشبو اسمش مهرو

عاشقتم یه عالمه شیرین زبون

  حالا دیگه خیلی کلماتو بلدی ولی بعضیا با نمکن الام (یعنی سلام) و خیلی جیگری هر کیو میبینی میگی الام به من میگی مهشید میخام بخورمت بابا ، مامان ،بابایی ، مامانی ،دایی ، عمو ، عمه ، ارتی (ارتمیس)، نی نی ، ماه ، ماشین ، تاب بازی ، آب بازی ، ماهی ، بالا ، پایین ، توپ ، توپ بازی ، بپر ، بخور ، بشین ، پاشو ، بیا ، بشور ،نای نای ، بلی ، اری ، برگ ، اسب ، هاپو ، عدس ، پیشی ، بع بعی ، جارو ، جوجه ، نان ، دست ، پا ، پاپا ،چشم ، گوش ،لب ، گوشت ، مو ، اخام ، نخام ، انداخت ،من ، باد ، برف ، آتیش ، گل ، آش ، به به ، مار ، ببل (بغل) ، بدو ، دو سه چار شش هفت نه ده ،بس ، عکس ، نیست ، ددر (بیرون ) ، دوتاش ،علی ،تموم شد)،ابر ،بارون ،د...
7 خرداد 1393

عشق کردنی

سلام گل خوششششگلم  همه ی زندگی من هزار هزار بوس برات میفرستم موها ، زبونت ، دندونا ،چشما و بینی و گوشاتو میشناسی و نشون میدی .مخصوصا وقتی میگم چشمای دخترم خیلی قشنگه چشاتو ریز میکنی و وقتی میگم هوف کن لباتو خوشگل میکنی و میگی هوففف. یه روز که پوستت کمی خشک شده بود برات کرم مالیدم .همون شب بابا رو نونت پنیر گذاشته بود که بخوری یه دفعه دیدیم داری پنیرا رو به صورتت می مالی.   این کلماتو خیلی وقته میگی من امروز اومدم بنویسم : جوجه مخصوصا وقتی کبوترا رو تو آسمون میبینی عمو وقتی نخای چیزی بخوری قاشقو از دستم میزنی و میگه نه نه (با فشار بر ه) هر بچه ای که میبینی میگی : نی نی کتابتو میاری ...
13 آبان 1392

این یکی دو ماهه

سلام گل مامان بالاخره تونستم بنشینم و وبلاگ نازنینمو آپ کنم . چقدر حرف برا گفتن دارم امیدوارم همهشون یادم بیاد. خب اول بگم چه کلماتی رو میگی البته خیلی وقته برامون بلبلی میکنی ولی مامان تنبلی میکنه هاپو (با یه لحن خیلی قشنگ) بعد من میپرسم هاپو میگه و تو جواب میدی : هاپ بع بعی میگه: بع بع اسب  وقتی به بخاری نزدیک میشی میگی: آتیش غذا که هنوز داغه میگی: دا (هموم داغ)   جیز علاقه شدیدی به انواع آش داری و میگی : آش همین که وارد کوچه خونه بابایی میشیم میگی : بابایی همین که بابا رو میبینی کتشو میاری و با همه خداحافظی میکنی که تو رو ببره بیرون اصلا نمیذاری یه دقیقه بشینه وقتی هم مام...
12 آبان 1392
1