تو میدانی و همه میدانند که زندگی از تحمیل لبخندی بر لبان من ، از آوردن برق امید ی در نگاه من از برانگیختن موج شعفی در دل من عاجز است . تو میدانی و همه میدانند که شکنجه دیدن بخاطر تو ، زندانی کشیدن بخاطرتو و رنج بردن بپای تو تنها لذت زندگی من است از شادی توست که من در دل می خندم ، از امیدرهائی توست که برق امید در چشمان خسته ام میدرخشد و ازخوشبختی توست که هوای پاک سعادت را در ریه هایم احساس میکنم .نمیتوانم خوب حرف بزنم ، نیروی شگفتی را که در زیر این کلمات ساده و جمله های ضعیف و افتاده ، پنهان کرده ام دریاب ، دریاب من تو را دوست دارم ، همه زندگی ام و همه روزها و همه شبهای زندگی ام ، هر لحظه از زندگی ا...