خاطرات سفرم
خاطرات سفرم
ما که رفتیم ولیکن دلمان ماند کنارت کعبه دلمان ماند که محرم شده آید به طوافت کعبه
ما که رفتیم ولیکن تو حلالم کن اگر این ایام روسیاهی نگهی کرد به آن روی سیاهت کعبه
ما که رفتیم ولیکن تو بیا واسطه شو پیش خدا بلکه شاید بروم کرب و بلا را به زیارت کعبه
خدایا زیاد دلتنگمان نکن....
خدا قسمتم کرد تو بچگی رفتم پیش جدم رسول الله (آخه من سیدم)خیلی خوش گذشت امیدوارم همه آرزومندان زود زود برن از نزدیک اونجا رو ببینن با صفاست .حالا مامانم چندتا از عکسامو میذاره تو وبم دفترچه هم برداشته بود خاطراتمو بنویسه ولی وقت نمیکرد حالا همینام خوبه دیگه .ببینین.....
من و بابایی و مامانی ابتدای درب 26 حرم پیامبر اکرم (ص)
خدایا همه بچه های مریض رو شفا بده .آمین
ستون توبه ، اینجا خانوما رو راه نمیدنا من رفتم
با بابام و بابایی بقیع هم رفتم ایناهاش
با این لباسم کلی دل بردم
وضعمونم که خوبه
این گلها رو مادر جون آورده دستش درد نکنه
این خوشگلای نازم خاله مهنوشم آورده مرسی خاله جون
اینا رو هم خاله صدیق و نغمه جون زحمت کشیدن ممنون
چه قلب پاکی...خوش به حالت
بالاخره ما هم خانواده سه نفري شديم