مهرومهرو، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

یک گل خوشبو اسمش مهرو

این یکی دو ماهه

1392/8/12 8:32
نویسنده : مامان
735 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل مامان بالاخره تونستم بنشینم و وبلاگ نازنینمو آپ کنم . چقدر حرف برا گفتن دارم امیدوارم همهشون یادم بیاد. خب

اول بگم چه کلماتی رو میگی البته خیلی وقته برامون بلبلی میکنی ولی مامان تنبلی میکنه

هاپو (با یه لحن خیلی قشنگ) بعد من میپرسم هاپو میگه و تو جواب میدی :هاپ

بع بعی میگه: بع بع

اسب 

وقتی به بخاری نزدیک میشی میگی: آتیش

غذا که هنوز داغه میگی:دا (هموم داغ)  جیز

علاقه شدیدی به انواع آش داری و میگی : آش

همین که وارد کوچه خونه بابایی میشیم میگی : بابایی

همین که بابا رو میبینی کتشو میاری و با همه خداحافظی میکنی که تو رو ببره بیرون اصلا نمیذاری یه دقیقه بشینه

وقتی هم مامانی میاد خونمون چادرشو براش میبری که تو رو ببره بیرون

وقتی میخای کفشاتو پات کنی میگی پا و وقتی میخای درآری میگی در

الان دیگه خودت ایستاده دمپایی هاتو پات میکنی

وقتی منو نمیبینی مثل این طلبکارا داد میزنی :مامان و من میام می خورمت

میگم اسمت چیه میگی :مه

بوس میدی؟ یا مثلا اینو میخوری ؟نه

هر بچه ای بیاد خونمون و وسایلتو برداره جیغ میزنی و میگی من من

و من عاشق اینم که گاهی کلمات نامعنا رو به شکل جملات بلند بیان میکنی فدات شم هر کی میشنوه گازت میگیره اینقدر که جیگریه

 

میگم مهرو تشکر کن ،تا ... خم میشی و دستاتو میذاری رو شکمت و تشکر میکنی .یه بار اینقدر از بابایی ممنون بودی (خیلی خم شدی)که سرت خورد به زمین.

 

میگم ناناز اجازه بگیر انگشتتو میاری بالا و اجازه میگیری

دایی جون میگه مهرو بوس بده پیشونیتو میاری جلو بوست کنه

فدات

 

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)